دعای سال نو
نخست از خود شروع می کنم: برای خودم سلامتی جسم و روح بخواهم؟ پادردم خوب شود؟ دخل و خرجم به هم برسد؟ کفش های کتانیم به این زودی پاره نشوند؟ ماشینم بنزنین کمتری مصرف کند ؟ ...به خانواده فکر می کنم و مسائل جدی تری پیدا می شوند؛ از نوع همین مسائل شخصی ولی با مقیاس بزرگتر!
به دور و بر و دوستانم می رسم، آرزو می کنم که دانشجویان جوانم عاقبت بخیر شوند. دوستانی که التماس دعا برای کار بعد از فارغ التحصیلی دارند؛ کار مناسب پیدا کنند و برای دوستانی دیگر هم صبر و بردباری دربرابر ناملایمات و نامهربانی های روزگار طلب می کنم.
از شخص و گروه که خارج می شوم؛ یاد پنج سرباز اسیر و هزاران زندانی بی نام و نشان و بی گناه در همه جای دنیا می افتم، می گویم خدایا میشود سال نویی همه خانواده ها را کنار هم جمع کنی ؟
همین طور که ادامه می دهم؛ مشکلات بیشتر و بزرگتری می بینم که جامعه پرجمعیت تری را درگیر کرده اند. حالا دیگر برای فهرست کردن آرزوها و دعاهایم هم ناتوان می شوم. یاد این دعای خواجه عبدالله انصاری می افتم که به نظر همه دعاها و خواسته های مرا هم در خود دارد:
الهی! میبینی و میدانی، و برآوردن، میتوانی.
الهی! چون حاضری چه جویم، و چون ناظری چه گویم؟
متن کامل این مناجات را اینجا ببینید.
,,,
- ۰ نظر
- ۲۱ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۲۰