عرب ها پول خرد را خرده می گویند
باستانی پاریزی کتابش را با خاطره سفر به عتبات عالیات شروع کرده است. از حسن تصادف من هم در اتوبوس نشسته ام و دارم برای جلسات هماهنگی عمره به تهران می روم، کتاب نثر روان و شیرینی دارد و روایتگر دیده ها و تجربیات مسافری شاعر مسلک و معلم تاریخ است. از همه چیزی که توجهش را به خود جلب کرده، حرفی به میان آورده است. از تابلوهای بین راهی، گردنه هایی با شیب تند تا قیافه آدمهایی که در بین راه دیده است. در این سفر، پاریزی نگران مکالمه به زبان عربی در عراق است. از همان جنسی که من هم دارم. از آنجاییکه یکی از اولین کارها در هنگام ورود به کشور دیگر، تبدیل وتهیه پول رایج آنجاست؛ از صراف همسفری می پرسد که عراقی ها به پول خرد چه می گویند و وی جواب می دهد که عراقی ها پول خرد را خرده می گویند. همین پاسخ کافی است که مسافر بداند که آنها فارسی می دانند و اتفاقا فارسی آنها سره تر از فارسی ایرانی است. شنیدن خاطره برای من خیلی دلگرم کننده بود. حداقل متوجه شدم که بازاری ها می توانند فارسی حرف بزنند.
در فرودگاه جده وارد سالن انتظار کنترل گذرنامه می شویم. ماموری اشاره می کند که همه بنشینید تا کاروان قبلی کارهایش تمام شود. در همین فاصله خدمه و نظافتچی های فرودگاه سراغ ما می آیند و به فارسی می گویند که سیم کارت می فروشند. خیلی زود هم کارشان می گیرد و ده دوازه سیمکارت فقط به کاروان ما می فروشند. از همه جالبتر اینکه پول ما را هم قبول دارند. مشکل زبان به همین راحتی حل شد. همه کسانی که در عربستان با آنها سر و کار دارید، کلمات و اصطلاحات رایج فارسی و ترکی استانبولی را مثل بلبل حرف می زنند. برای نمونه وقتی از یکی از نگهبانان مسجدالنبی سوال کردم: این باب المسجد لنسا ؟ جواب شنیدم: در ورودی برای خانمها سمت راست، شماره جهل و بنج ! فقط چهل و پنج را کمی دشوار تلفظ کرد.